×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

اجتماعي

نظر بدین

گناه

گناهت را نمي بخشم نگاهت را نمي خواهم لبانت را نمي بوسم گل مسموم عشقت را نمي بويم دگر افسانه ي عشق ترا با كس نمي گويم دگر جادوي چشمانت به جانم بي اثر باشد دگر آغوش گرمت بهر من مگشاي كه اين مجنون سرگردان زعشقت بي خبر باشد مرا عشق دگر باشد زماني گر تو محبوب من ِ بي خانمان بودي كنون ياري دگر محبوب تر باشد زماني گر تو هم آرام جان بودي كنون آرام جانم ديگري باشد چه شبها بي تو در درياي غمها غوطه ور گشتم چه شبها با خيالت از دو عالم بي خبر گشتم به دنبال تو ، من آواره بر هر كوي و در گشتم به اميد وفايت هر زمان آشفته تر گشتم نگاه گاه گاه تو قرار از من ربود آخر ولي افسوس عهدم را شكستي بي وفا ! اما چه زود ، آخر ....! تو جانم را به سوزو ساز غمها آشنا كردي تو اول بار آغوش محبت بهر اين بيچاره وا كردي به طوفان بلا خود را رها كردي نگاهت رنگ عشق و مهرباني داشت دريغ از آن همه افسانه هاي تو دريغ از آن همه شوقي كه افكندم به پاي تو شكستي عهد عشق آسماني را گل بي بوي عشقت را به دست ديگري دادي كه او نيز همچو من شود بيمار عشق تو ندانستي كه هرگز عاشقي چون من نخواهي داشت ندانستي كه هرگز ديگري چون من برايت سر نخواهد داد اگر يار جديدت سيم و زر دارد اگر ديبا اگر الماس و ياقوت و گهر دارد اگر او زيور از من بيشتر دارد بدان ! الماس شوق من بدان ! ياقوت اشك من بدان! رخسار زرد من بسي از گنج هايش قيمتي ارزنده تر دارد تو گر عشق مرا اين سان به باد نيستي دادي تو گر ويرانه كردي آشيانم را تو گر نشنيدي آواي فغانم را تو گردادي به طوفان جسم و جانم را بدان ! من هم دگر در آرزوي بوسه اي جان نمي بخشم نگاهت را نمي جويم لبانت را نمي بوسم دگر افسانه ي عشق ترا با كس نمي گويم اگر عمري وفا كردم پشيمانم تو را ديگر رها كردم پشيمانم پشـــــــــيمانم ....!!
دوشنبه 21 شهریور 1390 - 12:56:55 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

42498 بازدید

27 بازدید امروز

8 بازدید دیروز

82 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements